داستان انگلیسی کوتاه برای کودکان

Bobby and the Puppy
بابی و توله سگ

Bobby walks in the park.
بابی در پارک راه می‌رود.

He sees a small puppy under a bench.
او یک توله سگ کوچک را زیر نیمکت می‌بیند.

The puppy is hungry.
توله سگ گرسنه است.

Bobby says, “Don’t be scared.”
بابی می‌گوید: “نترس.”

Bobby gives the puppy some bread.
بابی به توله سگ کمی نان می‌دهد.

The puppy wags its tail.
توله سگ دمش را تکان می‌دهد.

Bobby sees a name on the puppy’s collar: Max.
بابی نامی را روی قلاده توله سگ می‌بیند: مکس.

There is a phone number too!
یک شماره تلفن هم هست!

Bobby calls the number.
بابی شماره را می‌گیرد.

A woman comes and says, “Max! My puppy!”
یک زن می‌آید و می‌گوید: “مکس! توله سگ من!”

She smiles and says, “Thank you, Bobby!”
او لبخند می‌زند و می‌گوید: “ممنونم، بابی!”

Bobby is happy.
بابی خوشحال است.

The puppy is home.
توله سگ به خانه برگشت.